هرگز تو رانیافتم....
میخواهم آینه ای باشم زلال.
هرچه شکسته تر بهتر.تا هفت هزار بار در من تکثیر شوی.
تا هفت هزار خورشید شکفتن خویش را در من تماشا کنند.
میخواهم ترانه ای باشم
در کوچه ای که جز عاشقان رهگذری ندارد و به روزهای
خاطره انگیز دیدار خوشامد بگویم
و شبانگاهان با پیراهنی از شعله
آواز بخوانم و سرانجام به پایان آرزوهایم سفر کنم ...
(از طرف دوست عزیزم محمود)

عشق یعنی دستهایم ماله توست
چشمهای خسته ام دنبال توست
عشق یعنی ما گرفتار همیم
دوستدار هم طرفدار همیم
هرچه میخواهد دلش آن می کند
میکشد مارا و کتمان میکند
عشق غیر از تاولی پر درد نیست
هرکس این تاول ندارد مرد نیست
آمدم تا عشق را معنا کنم
بلکه جای خویش را پیدا کنم
آمدم دیدم که جای لاف نیست
عشق غیر از عین و شین و قاف نیست

